سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
زندگی زیباست ای زیبا پسندان
fogholade ehsasi*ba marefat*bad shaans*bi siyasat*fogholade sade*zud asabani misham*ashegh*kheily sade*rok harf mizanam*zood ranj*bepash biuofte sheytoon*ba estedad(tarif nabashe)asheghe ax o film ocinema o......
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 173106
کل یادداشتها ها : 89
خبر مایه

موسیقی


YOU ZAAR SEEF

YOU ZAAR SEEF magnify
فکر کردم بخاطر چشم هایم یوسف شدم!
*دوستان مطبوعاتی ام می گفتند اهل مصاحبه نیستید؟
راستش مدت زیادی هست که مصاحبه نکرده ام...
*خوب اینکه نکته خوبی نیست که با رسانه ها ارتباط ندارید؟
نه اینکه مصاحبه نکنم ...بلکه انتخاب نشریه برایم بسیار مهم است چرا که
دیده ام در برخی مصاحبه ها دخل و تصرف صورت می گیرد و برخی حرف ها عوض می
شوند.
با این اوصاف پس اهل مصاحبه هستید؟
بله من یک
مصاحبه مفصل با نشریه رویش انجام دادم و عکس خاصی هم برای روی جلد آن
آماده کردیم و بسیاری حرف ها را در آنجا زده ام که دیگر نیازی نیست تکرار
شوند می تواند منبع خوبی باشد.
چرا در سریال اینقدر چهره تان را عوض کرده اند
نظر کارگردان این بود.وقتی به من گفتند که انتخاب شدم تصور کردم بخاطر رنگ
چشمهایم مرا قبول کردند در حالیکه کارگردان تست گریم من را با لنز قهوه ای
پسندیده بود. مو و چشم هایم را تیره کرده اند تا به چهره ام معصومیت ببخشند
شما چند سال دارید .. اهل کجایید
24 سال و اهل فریدون کنار هستم .
برای انتخاب یوسف هر روز اخبار مختلفی منتشر می شد یادتان هست ازبین چند کاندیدا برای این نقش انتخاب شدید ؟
اطلاع داشتم برای نقش یوسف تست می گیرند. حتی یک بار ازجلوی دفتراین پروژه
رد شدم، اما نرفتم تست بدهم. هفته بعد یکی ازدوستانم عکس مرا به آقای
سلحشورنشان داده بود و با پیشنهاد او 7 اردیبهشت 83 اولین تست را دادم و3
روزبعد دو تا ازسکانس های سریال را ازمن تست گرفتند که بعدها فهمیدم سخت
ترین سکانس ها بوده است. پس ازیک ماه، تست گریم دادم بعد با من قرارداد
بستند با این شرط که اگرکاندیدای بهتری پیدا شد، با نظرکارگردان من
کناربروم. تا آنجا که اطلاع دارم ازحدود 3 هزارنفرتست گرفتند و زمانی من
را انتخاب کردند، گفتند تنها کاندیدایی هستی که روی آن اتفاق نظردارند.
ازتاریخ عقد قرارداد یعنی تیرماه 83 تا شروع فیلمبرداری دراوایل بهمن همان
سال، شرایط بسیارسختی داشتم. برخی عوامل اصلی کارسعی درانتخاب یکی
ازبازیگران حرفه ای داشتند. حتی مدتی دنبال یک بازیگرخارجی گشتند. ولی همه
ما می دانیم که تجربه ساخت فیلم مصائب مسیح توسط مل گیبسون ثابت کرد
ایفاگرنقش پیامبرباید یک بازیگرناشناخته باشد. آدمی که روی او ذهنیت خاصی
وجود ندارد. به هرحال ازآنجا که بازیگری برای من آنقدراهمیت نداشت که به
خاطرآن ازهمه چیزبگذرم، باهمه اینها کنارآمدم. من به مفهوم واقعی عاشق
بازیگری وشهرت نبودم، به هرحال یا بازی می کردم یا نمی کردم.با جلساتی که
گذاشتند وحمایت های آقای سلحشور رفتم جلوی دوربین پس ازیک هفته هم
بازیگرثابت این نقش شدم. الان هم حدود یک سال است کارمی کنم.
از نظرخودتان هم بهترین گزینه بودید ؟
من حس می کنم این نقش نیازبه کسی دارد که بدون توجه به دوربین وعوامل پشت
صحنه حرف بزند که این کارسختی است. آنهایی که حرفه ای هستند نا خودآگاه
مجبورند به این چیزها توجه کنند. صحنه هایی بود که احساس می کردم فقط باید
با دلم حرف بزنم . خیلی جاها من اصلاً به کاراکترفکرنمی کردم. او را بازی
نمی کردم، خودم بودم. حس می کنم برای این کارنیازبه آن داریم که درونمان
را قوی کرده باشیم ومن این کاررا پیشترانجام داده بودم. شاید به خاطرنوع
زندگی ای که خداوند برایم رقم زده است. البته به نظرمن یک بازیگرحرفه ای
نمی تواند این نقش رابرای مردم ارائه کند. من برای مردم بازی می کنم.
اصولاً نقش پیامبر را باید برای مردم بازی کرد.
دستمزدتان چقدر بود؟
(با خنده) این مسایل را نمی توانم بگویم .. ولی رقم زیادی نبود .
کار با سلحشور چگونه بود ایا حاضرید دوباره با او کار کنید؟
من حتما در اولین فرصت نسبت به او ادای دین می کنم ....آقای سلحشورترجیح می داد کار براساس دید ایشان پیش برود نه بازیگر.
چند بار فیلمنامه را خوانده اید؟
حدود 13 بار.
دراین زمینه مطالعه دینی هم داشتید؟
مطالعه ی دینی زیادی نداشتم. اما کتابهای مختلفی خواندم ازجمله خود قرآن.
ازطرفی فیلمنامه براساس شرایط نوشته می شود نه واقعیت. بین آنچه
درفیلمنامه هست و آنچه ممکن است با مطالعه عمیق به دست بیاید، گاه دوگانگی
وجود دارد که عوض کردنش سخت است. واقعیت گاه باورپذیرنیست. مثل واقعیت رو
گرداندن یوسف از زیباترین زن مصر. باید آن را به ذهن مردم جامعه نزدیک
کرد، به مردمی که دارای طبیعت وغریزه انسانی هستند. من سعی کردم فیلمنامه
نوشته شده را به خودم بقبولانم.
پیش از شروع فیلمبرداری چقدر تمرین داشتید؟
درمدت 6 ماه قبل از فیلمبرداری، دو تا معلم بازیگری و یک مربی سوارکاری به
صورت خصوصی داشتم. آقای داوود دانشور یکی ازاستادان بازیگری ام بود که من
آشنایی با تئوری سینما را مدیون او هستم. شمشیربازی را هم با خود کارگردان
تمرین کردیم.
اولین صحنه ای که بازی کردیدکدام صحنه بود؟
اولین صحنه داخلی زندان بود که خبری برای من می آورند مبنی براین که زلیخا
دستور داده شما را شکنجه کنند. این اولین پلانی بود که بازی کردم.
دراین مدت با عوامل مشکلی نداشته اید؟
بعضی ها بودند که الان نیستند وخیلی دلشان نمی خواست که من این نقش را
بازی کنم. آنها اغلب سینمایی بودند. البته من اوایل آدم بسیارخشکی بودم.
فکرمی کردم اگر روابطم بیش از یک سلام وعلیک باشد ممکن است این تصورپیش
بیاید که به خاطرگرفتن نقش حاضرم اخلاقم را زیر پا بگذارم و این موجب
ناراحتی خیلی ها شده بود. اما الان به همه ی آنها احترام می گذارم.
بازیگر نقش کودکی یوسف هم با شما نسبت فامیلی دارد. او چگونه انتخاب شد؟
بله، پسرعمه ی من است. پس ازحدود 2 سال همدیگررا دریک مجلس عروسی دیدیم و
من حس کردم آن معصومیتی که اینها دنبالش هستند درچهره ی اوهست. همان جا
چند تا دیالوگ به او دادم که خیلی خوب جواب داد وگفت بازیگراول استان
مازندران بوده است. به این ترتیب او را معرفی کردم و با تستی که ازاو
گرفتند، ظرف 3 روزجلوی دوربین رفت.
پیش از این پروژه مشغول چه کاری بودید؟
دررشته مدیریت صنعتی دانشگاه غیرانتفاعی





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ